داستان آخرین فتح نادر شاه به کمک مرد کشاورز: داستان شنیدنی فارسی

نادر شاه با مشورت دختر کشاورز آخرین شهر را فتح می کند. وقتی نادر شاه نوجوان بود مرد کشاورز او را از خواب بیدار می کند. نادر اعتراض می کند که من در حال فتح شهرها بودم و فقط یکی مانده بود. کشاورز هم قول می دهد که شهر آخر را خوش برای نادر فتح کند. اگر دوست دارید قصه را بشنوید، لایک کنید و با سابسکرایب کردن کانال خودتان را به شنیدن قصه های زیبا و ما را به حال خوب دعوت کنید. ارتباط با ما : ghalieparandeh@gmail.com سوار بر قالی پرنده به سرزمین قصه ها سفر می کنیم در این کانال«قالی پرنده» خودمان را به شنیدن قصه ها و داستان های زیبا و کمتر شنیده شده دعوت می کنیم. داستان های کهن، داستان های عاشقانه، داستان های پندآموز، داستان های حماسی، قصه های تخیلی، قصه های ملل مختلف که برگرفته از منابع معتبر فارسی و غیر فارسی در سرزمین قصه ها است. هدف این کانال آشنایی شما دوست عزیز با قصه ها و حکایات و داستان های ارزشمند و آموزنده است. ما یعنی بهار و پروین عاشق کتاب و قصه هاییم. کتابدار و قصه گوییم و می خواهیم لذت شنیدن قصه ها را با شما شریک بشویم. قراره در کانال یوتیوب «قالی پرنده» یک روز در میان یک قصه یا حکایت جذاب و دلنشین منتشر کنیم. اگه شما هم به شنیدن قصه علاقه دارید لطفا در کانال عضو شده و زنگوله را هم فعال کنید تا از جدیدترین قصه ها با خبر شوید. امیدوارم سفرهای زیبا، جذاب و به یاد ماندنی با هم داشته باشیم. داستان حکایت #داستانهای_فارسی #نادر_شاه #افشار #فتوح #کشور داستان های فارسی داستان فارسی داستان جدید حکایت آموزنده حکایت های فارسی داستان شب داستان ایرانی داستان صوتی کوتاه داستان های مولانا گلستان سعدی داستان کوتاه داستان های کوتاه جالب و آموزنده

الفئة