دیرزمانی در تو نگریستن،
صبحدم، پیش از بیدارشدنت.
در تو نگریستن
و کشف زیبایی خطوط پشت پلک چپت
که تمامروز پنهان است.
مست تو شدن، که پر از زیباییهای پنهانی.
به توتفرنگی لبهای تو از نزدیک فکر کردن.
از شبانهروز، و از عمر، تنها همین را خواستن.
تماشاکردنت، زمانی که تنت را نوازش میکند آفتاب تنبل پاییز.
برهنگی بیامان تو روی ملحفه سپید،
و رنگ گرم بدنت که شفاعت سرماست در هجوم خون به رگهایم.
ملتهبشدن از فکر نوشیدنت ، و دست را مماس تن تو در نور رقصاندن.
ذره شدن. آرام ماندن.
تماس با عطر تو.
عطر موهایت.
عطر بدن گرمت.
عطر بودنت، وجود داشتنت.
عطر همینجا کنار من هستی.
عطر دوست دارمت بی آنکه بخواهمت.
عطر ملاقات دو روح در تاریکی محض.
عطر دوست دارم وقتی میرقصی نگاهت کنم.
عطر پوشاندن بدنت با بدنم.
عطر یک بوسهی طولانی برای صبحانه.
و عذاب درک کلمهی مبهم و نامقدس شرایط.
تماشای بیدارشدنت.
دیدن تراوش روز از لبخند تو به جهان اطرافت.
نگاهکردن به لبهای نیمهباز بوسهخواه نازکت.
تماشای شکوه تن تُرد تو در مصاف ملال روزمرگی. چشم گشودنت و کشف زیبایی ترکیب سیاه و سفید. چشم گشودنت و مرا دیدنت و لبخندزدنت.
لبخندزدنت و نترسیدنت.
لبخندزدنت و نترسیدنت و آغوش گشودنت.
پناهدادنت به روح سرگردان کلافه.
مدارا کردنت و پر دادنت به پرندهای که در قفس گلویم زندانی است و تنها آوازش نام توست.
میبینی؟
همیشه به همین سادگی بودهاست آنچه میخواهم. قلبی برای دوست داشتن و قلبی برای دوست داشتهشدن.
و به تاوان رخندادن همین صبح ساده است که قرنهاست مقیم شبم.
حالا بخواب،
و سهم کسی باش که برای خوشبختی آفریدهشده،
حتی اگر خودش نمیداند.
instagram :@babakdub
#بابک_دلیوند
#دلبر_و_سیبش
#دکلمه_احساسی
#دکلمه_غمگین
#دکلمه
الفئة
عرض المزيد
تعليقات - 0
مقاطع الفيديو ذات الصلة على در تو نگریستن - دکلمه بابک دلیوند: